سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانشمندان را اکرام کنید که آنان نزد خداکریم اند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
سرباز نبرد نرم
 
 RSS |صفحه اصلی|ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» نقدی بر فیلمی که ندیدم (بزرگ مرد کوچک)

برای من که از نزدیک شاهد رشادت و شهادت بزرگ مردان کوچک این دیار بودم و یک در میان یاد و رؤیایشان پس از این همه سال اشک حسرتم را جاری می سازد بسیار فرصت مغتنی بود تا یک بار دیگر به آن سال ها بر گردم.

نقد فیلم بزرگمرد کوچک بهنامم حمدی شهید

اما هدفم از این نوشته نگارش نریشنی برای روایت فتح نیست و می خواهم اگر خدا قبول کند، نقدگونه ای چند سطری بر فیلمی که یاد بهنام را زنده کرده است بنویسم.

الف) فیلمنامه و اصل قصه:

روایتی است در بین بچهه ای خر مشهر که حق بهنام در وقایع نگاری جنگ رعایت نشده و بدین سبب روایتی شاذ در بین بچه های خرمشهر از حماسه این جوانمرد کوچک نقل می شود که نقل این مجال نیست و این شاید خاستگاه و جرقه اولیه نگارش این فیلم نامه باشد.

آنچه که در ابتدای فیلم کمی حال آدم را می گیرد، سعی کارگردان است بر اینکه ابعاد شخصیتی دشمن را به شکلی بسیار مستقیم القا کند و منظورم آن صحنه ای است که در بحبوحه حمله و جنگ ناگاه فرمانده عراقی پرستار را فرا می خواند.

ب) فضای عمومی فیلم

فضای عمومی فیلم به ویژه در پلان های اول فاقد روح حماسه و هیجان حاکم بر آن روزهای خرمشهر است. به عنوان مثال جهان آرا و فرماندهان نظامی خیلی با خیال راحت و با ازامش جلسه گذاشته اند انگار نه که شهر در حال سقوط است تا آنجا که آدم خیال می کند که به محض اینکه بهنام در را باز می کند و وسط جلسه می پرد انگار آقایان تازه می خواهند ژست مواجهه با بحران به خود بگیرند و این حس به آدم دست می دهد که تا قبل از اینکه بهنام در را بگشاید بازیگران (فرماندهان داخل اتاق) مشغول هیچ حرف و سخنی نبوده اند و تازه می خواهند حس بگیرند.

ج) لوکیش

آنچه که به عنوان نماد مقاومت خرمشهر شناخته می شود مسجد جامع است که در ابتدای فیلم بسیار خسته به نظر می رسد محلی ساکت برای خوابیدن و... و کلیشه ای نا زیبا از امام به عنوان عکس منصوب امام به دیوار که حتی به فرض که سال1359 چنین عکسی بر دیوار مسجد بوده، شایسته بود که از این تصویر شابلنی بی کیفیت که بیشتر شبیه به تصویرگری چهره حضرت امام توسط آن سوی آب نشین هاست استفاده نشود و در عوض جمله ای از امام که حاکی از صلابت و صولت آن رهبر آسمانی است بر دیوار مسجد رخ نمایاند.

در پایان یعنی در ابتدای فیلم مجبور شدم که به خاطر مشغله ای که پیش آمد به دنبال دنیای خویش بروم و لحظه ای خوشم را که پر بود از رایحه یاد بهنام به همسر و فرزندم بسپارم. ممنون از این که به یاد بهنام بودید که فیلم ساختید و ممنون که جشنواره این فیلم را نمایش داد و دعا کنید که...



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید نصراللهی نسب ( دوشنبه 91/11/16 :: ساعت 7:2 صبح )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

نکته یِ مهمی در باب شیعه گی!
پینگیلیسم سیاسی!
راز سانسور مارادونا
نیازمند گروه خون عشق مثبت
پرسشی نو در موضوع بحران کرونا
همیشه وقت رفتنهای هر روزه
کریم الصفح
پاییز پر خزان
زندگی به سبک گل
پرسشی نو در موضوع بحران کرونا
و ما امّا کران تا کران کر
#دیوانه گی_شبانه، این قسمت چرا به این درخت می گویند بید مجنون!؟
وای از این کتاب
تو به تاریکی عادت نکن
کمتر شنیده شده در باب تقوا
[همه عناوین(142)]